فتنه و آشوب های آخرالزمان - قسمت دوم
(5) (باب نود و نهم:) كعب ميگويد: وقتى كه مردى شهر شام را گرفت و مرد ديگرى مصر را مسخر كرد و با يك ديگر جنگ كردند و اهل شام، اهل مصر را اسير نمودند و مردى از طرف مشرق با بيرق‏هاى سياه كوچكى بسوى‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 37 صاحب شام آمد آن مرد مطيع مهدى عليه السّلام خواهد شد. ابو قبيل گويد: پس از آن، مرد گندم گونى، مالك مى‏شود و زمين را پر از عدل مينمايد و بعد از آن بسوى مهدى عليه السّلام ميرود و مطيع او شده از طرف او جنگ ميكند. (1) (باب صدم:) حسن گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ياد بلائى كرد كه دچار اهل بيتش مى‏شود تا اينكه خدا مردى را با بيرق سياه از طرف مشرق بفرستد كسى كه آن بيرق را يارى كند خدا او را يارى ميكند و كسى كه نصرت آن را ترك كند خدا نصرتش را ترك ميكند، بعدا مى‏آيند نزد مردى كه نامش نام من است و او را سرپرست خود ميكنند و خدا او را يارى و تأييد مينمايد. (2) (باب صد و يكم:) عمرو بن مرّه جهنى ميگويد: بيرق سياهى از خراسان خروج ميكند تا اينكه مال سوارى خود را باين درخت زيتونى كه مكان آن در زمين باير ما است ميبندد. راوى گويد: گفتيم: ما درخت زيتونى در اينجا نميبينم؟ گفت: تا موقعى كه افراد آن بيرق وارد اينجا شوند آن درخت بوجود مى‏آيد. عبد الرحمن بن قار گويد: اهل دومين بيرق سياهى بر بيرق اول خروج ميكنند (مال سوارى خود را) بآن (درخت) ميبندند موقعى كه وارد شدند خارجى بآنها خروج ميكند، از اهل بيرق اول، كسى نيست مگر اينكه پنهان مى‏شود و آن‏ها را (اهل بيرق اول را) شكست ميدهد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 43 در سلطنت بنى اميه و بنى عباس و خروج مهدى عليه السلام ..... ص : 42 (1) (باب صد و دوم:) سعيد بن مسيب از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده است كه فرمود: بيرقهاى سياهى از طرف مشرق خروج ميكند و تا آن موقعى كه خدا بخواهد خواهند بود بعد از آن بيرقهاى كوچك سياهى از طرف مشرق خروج ميكنند و با مردى از فرزندان أبى سفيان و يارانش جنگ ميكنند و مطيع مهدى عليه السّلام ميشوند. [علائم رسيدن سفيانى به كوفه‏] (2) (باب صد و سوم:) ابو رزين ميگويد: موقعى كه سفيانى بكوفه رسيد و ياران آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله را كشت مهدى عليه السّلام خروج ميكند و شعيب بن صالح در زير لواء او خواهد بود. [رسيدن بيرقهاى سياه از خراسان‏] (3) (باب صد و چهارم:) جابر از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: بيرقهاى سياهى از خراسان خروج ميكنند و وارد كوفه ميشوند، وقتى كه مهدى عليه السّلام خروج كرد راجع به بيعت نزد او خواهد فرستاد. (4) (باب صد و پنجم:) كعب ميگويد: وقتى كه سنگ آسياى بنى عباس بگردش افتاد و افراد بيرقهاى سياه، مالهاى سوارى خود را بزيتون شام بستند و خدا اصهب را «1» با عموم اهل بيتش بطورى بدست آن‏ها كشت كه يك نفر اموى «2» نماند مگر اينكه فرارى و مخفى باشد و سفيانى بنى جعفر فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 39 و بنى عباس را از بين برد و ابن آكلة الاكباد «1» بر منبر شام نشست و بربر بسوى جنگ شام خروج كرد، علامت خروج مهدى عليه السّلام است. (1) (باب صد و ششم:) ابن شوذب گويد: من نزد حسن بودم كه سخنى از مردم (حمص) بميان آمد «2» حسن گفت: مردم حمص در بين جمعيت اول، با سعادت ترين مردم خواهند بود و در بين جمعيت دوم، شقى‏ترين مردم هستند راوى گويد: گفتم: اى ابا سعيد جمعيت دوم كدام است؟! گفت: هشتاد هزار نفر كه دل‏هاى پرى دارند- نظير (دل) انار كه پر است از حبه- از طرف مشرق خروج ميكنند كه نابود كردن جمعيت اول بدست آنها است. [حوادثى كه در مدينه اتفاق مى‏افتد] (2) (باب صد و هفتم:) محمّد بن جعفر از حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: سفيانى مينويسد: براى آن كسى كه در كوفه است- بعد از آنكه شهر كوفه را كوبيده باشد- كه بطرف حجاز رود، پس بسوى مدينه خواهد رفت و شمشير كشيده چهار صد نفر از قريش و انصار را ميكشد و شكم‏ها را پاره كرده و بچه‏ها را خواهد كشت و يك برادر و خواهر را كه نام آنها محمّد و فاطمه است كشته آن‏ها را درب مسجد مدينه بدار ميزند. (3) ابو رومان از علي بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 40 سفيانى لشكرى بمدينه ميفرستد كه بر هر يك از آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله قدرت پيدا كنند بگيرند و مرد و زنهائى را از بنى هاشم بكشند، در اين موقع است كه مهدى و مستنصر از مكه بمدينه فرار ميكنند، پس آنها را تعقيب ميكنند در صورتى كه آنها بحرم امن خدا ملحق شده‏اند. (1) كعب ميگويد: اهل مدينه جبليه مستأصل خواهند شد و نفس زكيه كشته مى‏شود. (2) ابن عمر گويد: علامت جنگ مدينه آنست كه امير مصر بيايد. و در حديث ديگر است كه وقتى در مدينه آمدند در مدت سه روز اهل آن را ميكشند. [علت رفتن سفيانى در مدينه‏] (3) (باب صد و هشتم:) عبد السلام بن سلمه (گويد): از ابو قبيل شنيدم: سفيانى لشكرى بمدينه ميكشد و امر ميكند هر كسى را كه از بنى هاشم در آنجا باشد حتى زنهاى آبستن را بكشند، اين كار را بعلت آن ميكند كه يك نفر هاشمى با اصحاب خود از طرف مشرق خروج ميكند (سفيانى) ميگويد اين چه بلائى است كه اصحاب من غير از آن افرادى كه قبل از آن‏ها بودند كشته شدند پس بقتل آنها فرمان ميدهد بطورى كه احدى در مدينه شناخته نميشود و از مدينه بطرف بيابانها و كوه‏ها فرارى ميشوند حتى زنان آن‏ها فرار خواهند كرد. چند روزى لشكر او (سفيانى) در ميان آنها شمشير ميكشد و بعد از آن خود دارى مينمايد، در بين آن مردم كسى ظاهر نميشود مگر اينكه ترسان خواهد بود، تا اينكه مهدى عليه السّلام در مكه ظهور كند، موقعى كه آن حضرت در مكه ظهور كرد باقيمانده (بنى هاشم) در مكه بدور او اجتماع ميكنند. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 41 (1) (فصل) احمد بن يحيى صولى از آل ... نقل ميكند: گروهى كه چشم‏هاى آنها كوچك و صورتشان پهن (يا داغ دار) كه نظير سپرهاى پهن يا آهنين .... جسد و مو، مالهاى سوارى خود را بدرخت خرما مى‏بندند. (2) (باب صد و نهم:) ابو هريره گويد: در مدينه ريگزارى (يا جنگ و جدالى) است كه سنگهاى زيتون در آن غرق ميشوند «1» و وقعه حرّه «2» در مقابل آن، چون ضربت تازيانه‏اى است، آن وقعه بطور تقريب بقدر 24 ميل دور از مدينه اتفاق مى‏افتد و بعد با مهدى عليه السّلام بيعت مى‏شود. [مهدى عليه السلام خروج نمى‏كند تا اينكه سه دسته بميرند و سه دسته كشته شوند] (3) (باب صد و دهم:) كيسان قصاب از مولاى خود روايت كرده كه گفت: از علي بن ابى طالب عليه السّلام شنيدم كه فرمود: مهدى عليه السّلام خروج نميكند تا اينكه سه نفر كشته شوند و سه نفر بميرند و سه نفر باقى بمانند. [مهدى عليه السلام خروج نمى‏كند تا اينكه زن را به وزن خود به طعام بفروشند] (4) (باب صد و يازدهم:) عمار ياسر گويد: علامت خروج مهدى عليه السّلام آن موقعى است كه ملت ترك بسوى شما برگردد و آن خليفه شما كه اموال را جمع ميكند فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 42 بميرد و (شخص) كوچكى را خليفه خود كند و بعد از دو سال از خلافت خلع شود و طرف غربى مسجد دمشق فرو رود و سه نفر در شام خروج كنند و اهل مغرب بسوى مصر خروج نمايند كه همان امارت و سلطنت سفيانى خواهد بود. شخصى از اهل مغرب گويد: مهدى عليه السّلام خروج نميكند تا اينكه مرد، دختر خوشگل و زيبا را براى فروش عرضه كند و بگويد: كى بوزن اين دختر طعام ميدهد و آن را ميخرد؟ بعد از آن مهدى عليه السّلام خروج خواهد كرد. (1) (باب صد و دوازدهم:) ابو رومان از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: موقعى كه منادى از آسمان ندا كرد: حقا كه حق با آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله است مهدى عليه السّلام ظهور ميكند و نام او در دهان مردم خواهد بود و مردم مسرور ميشوند و ذكرى غير از ذكر آن حضرت ندارند. (2) (باب صد و سيزدهم:) ابن شوذب از بعضى از اصحاب خود نقل كرده كه مهدى عليه السّلام خروج نميكند مگر اينكه نه رئيسى باقى باشد و نه ابن رئيس. [در سلطنت بنى اميه و بنى عباس و خروج مهدى عليه السلام‏] (3) (باب صد و چهاردهم:) ابو قبيل ميگويد: مردى از بنى هاشم مالك خواهد شد كه بنى اميه را ميكشد از آنها جز قليلى باقى نخواهد ماند و غير از بنى اميه كسى را نميكشد. بعد از آن مردى از بنى اميه خروج خواهد كرد كه در عوض هر نفرى از بنى اميه دو نفر از بنى هاشم خواهد كشت تا اينكه غير از زن‏ها كسى باقى نميماند، پس از آن مهدى عليه افضل الصلاة و السلام‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 43 و عجل اللَّه تعالى فرجه خروج كند. (1) (باب صد و پانزدهم:) سعيد بن مسيب گويد: فتنه‏اى بپا خواهد شد كه اول آن بچه بازى است هر چه از طرفى تسكين پيدا ميكند از جانب ديگر سر بلند ميكند بهمين نحو خواهد بود تا اينكه منادى از آسمان ندا مى‏كند: آگاه باشيد كه امير شما فلانى خواهد بود. ابن مسيب تا سه مرتبه گفت: حقا كه او امير شما است‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 49 مهدى عليه السلام با بيرق رسول خدا صلى الله عليه و آله خروج مى‏كند ..... ص : 47 [منادى از آسمان نداء مى‏كند كه حق با آل محمد صلى الله عليه و آله است‏] (2) (باب صد و شانزدهم:) جابر از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: منادى از آسمان ندا مى‏كند آگاه باشيد كه حق با آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله است و منادى از زمين ندا ميكند: آگاه باشيد كه حق با عيسى است يا گفت: آل عباس است من در باره آن منادى زمين شك دارم، جز اين نيست كه آن صوت زمين از شيطان است كه ميخواهد امر را بر مردم مشتبه نمايد. (3) (باب صد و هفدهم:) مغيرة بن عبد الرحمن گويد: راجع بفتنه ابن زبير بمادرم كه پير و قديمى بود گفتم: اين فتنه‏اى است كه مردم را هلاك خواهد كرد، گفت: نه اى پسرك من، ولى بعد از آن فتنه‏اى بپا خواهد شد كه مردم هلاك ميشوند و كار آن‏ها استقامت پيدا نميكند تا اينكه منادى از آسمان ندا كند: بر شما لازم است كه (متابعت) فلان كنيد. (4) (باب صد و هجدهم:) ابن مسيب گويد: فتنه‏اى در شام بپا مى‏شود كه اول آن بچه بازى خواهد بود، بعد از آن كار مردم استقامت ندارد و پايه آن بجائى بند فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 44 نخواهد شد و مردم جماعتى ندارند تا آنكه منادى از آسمان ندا كند: بر شما لازم است كه از فلانى متابعت نمائيد و كف دستى پيدا مى‏شود و اشاره ميكند و در روايت ديگر است كه آن منادى ميگويد: امير شما فلانى است. [منادى كه در محرم مى‏گويد: برگزيده خلق خدا فلانى است‏] (1) (باب صد و نوزدهم:) شهر بن حوشب از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: در محرم آن سالى كه سر و صداى و جنگ مى‏شود منادى از آسمان ندا ميكند آگاه باشيد كه برگزيده خلق خدا فلانى است بحرف او گوش كنيد و او را اطاعت نمائيد. [كشته شدن نفس زكيه و منادى آسمان‏] (2) (باب صد و بيستم:) عمار ياسر ميگويد: موقعى كه نفس زكيه كشته شود و برادرش در مكه بطور مرموزى كشته شود منادى از آسمان ندا ميكند: امير شما فلان است و آن مهدى عليه السّلام است كه زمين را پر از حق و عدل خواهد كرد. (3) (باب صد و بيست و يكم:) سعيد بن مسيب گويد: بعد از اين، افتراق و اختلافى خواهد بود تا اينكه كف دستى از آسمان ظاهر شود و منادى از آسمان ندا كند امير شما فلان است. (4) (باب صد و بيست و دوم:) ابن رومان از حضرت على بن أبى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: بعد از خسفى «1» منادى در اول روز ندا ميكند كه حق با آل. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 45 محمّد صلى اللَّه عليه و آله است، بعد از آن منادى در آخر روز ندا ميكند كه حق با اولاد عيسى است و آن مدحى است از شيطان. (1) (باب صد و بيست و سوم:) زهرى ميگويد: موقعى كه سفيانى و مهدى عليه السّلام براى جنگ با يك ديگر ملاقات كردند در آن روز صوتى از آسمان شنيده مى‏شود: آگاه باشيد كه اولياء خدا اصحاب فلانند يعنى مهدى عليه السّلام اين لفظ حديث است اسماء بنت عميس گويد: علامت آن اين است كه كف دستى از آسمان فرو مى‏شود و مردم بآن مينگرند. [صفت بيعت با مهدى عليه السلام‏] (2) (باب صد و بيست و چهارم:) عبد اللَّه بن عمر ميگويد: مردم از اعمال حج و عرفات را با يك ديگر بدون امام بجا مى‏آورند و در آن موقعى كه بمنا نزول ميكنند (شيئى) نظير سگ يا مرض هارى آنها را ميگيرد «1»؟ پس از آن، قبيله‏ها به يك ديگر حمله و هجوم ميكنند تا اينكه خون در گردنه جارى مى‏شود، بعد از آن بشخصى كه بهترين آنها است پناه ميبرند وقتى نزد او مى‏آيند كه او صورت خود را بطرف كعبه كرده گريه ميكند، مثل اينكه من اشك‏هاى جارى او را ميبينم. باو خواهند گفت: بيا تا ما تو را ولى و رئيس خود بنمائيم، ميگويد: واى بر شما چه عهدهائى كه شما نشكستيد و چه خونها كه نريختيد؟ پس بنحوه اكراه با او بيعت ميكنند. چنانچه او را ملاقات كرديد با او بيعت كنيد زيرا كه او مهدى زمين و آسمان است. و در حديث ديگر است كه مهدى عليه السّلام از فرزندان فاطمه عليها السلام باكراه‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 46 خروج ميكند و با او بيعت مى‏كنند. (1) (باب صد و بيست و پنجم:) شهر بن حوشب از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: در ماه ذى قعده قبيله‏ها جنگ ميكنند و در ذى حجه حاجيها را غارت خواهند كرد و در ماه محرم منادى از آسمان ندا مى‏كند. [مهدى عليه السلام وقتى خروج مى‏كند كه مردم از ظهور او مأيوس شوند] (2) (باب صد و بيست و ششم:) ابان بن عقبه ميگويد: از ابن عباس شنيدم كه ميگفت: خدا مهدى عليه السّلام را بعد از آنكه (مردم) مأيوس مى‏شوند مبعوث خواهد كرد حتى اينكه مردم ميگويند: مهدى در كار نيست و انصار او از اهل شام هستند، شماره ياران او سيصد و سيزده نفر كه مساوى با عدد اصحاب بدر است از شام بسوى او ميروند تا اينكه او را از بين مكه از خانه‏اى كه نزديك صفا است خارج ميكنند و باكراه با او بيعت مى‏كنند پس بآن حضرت اقتداء ميكنند و دو ركعت نماز مسافر نزديك مقام ميخوانند بعد از آن، آن حضرت بمنبر ميرود. قتاده از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: جمعيت‏هاى عراق و پهلوانان شام نزد مهدى عليه السّلام مى‏آيند و بين ركن و مقام با او بيعت ميكنند. [مهدى عليه السلام خوابى را بيدار نمى‏كند و خونى را نمى‏ريزد] (3) (باب صد و بيست و هفتم:) ابو هريره ميگويد: با مهدى عليه السّلام بين ركن و مقام بيعت مى‏كنند در صورتى كه كسى از خواب بيدار نشده و خونى ريخته نخواهد شد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 47 [مهدى عليه السلام با بيرق رسول خدا صلى الله عليه و آله خروج مى‏كند] (1) (باب صد و بيست و هشتم:) أبو رومان از على بن أبى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: موقعى كه بيرقهاى سياه خيل سفيانى كه شعيب بن صالح در ميان آن است به اهتزاز در آيد مردم آرزوى مهدى عليه السّلام را كرده او را طلب ميكنند پس آن حضرت با بيرق رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از مكه خروج كرده دو ركعت نماز ميخواند بعد از آن بعلت بلاهاى طولانى از خروج او مأيوس ميشوند وقتى كه از نماز فارغ شد بر ميگردد و ميگويد: ايها الناس من گريه ميكنم براى بلائى كه بامت محمّد صلى اللَّه عليه و آله رسيده مخصوصا بلائى كه باهل بيت آن حضرت رسيده؛ ما مقهور و مظلوم واقع شديم. (2) (باب صد و بيست و نهم:) جابر از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام در مكه موقع عشاء ظهور ميكند و بيرق و پيراهن و شمشير رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با او خواهد بود و علامتهاى و نور و بيانى با آن حضرت ميباشد، پس از آنكه نماز عشاء را ميخواند با صداى بلند ميگويد: ايها الناس من شما را بياد خدا مى‏آورم و آن موقعى را كه در مقابل او قرار ميگيريد خاطرنشان شما ميكنم زيرا كه خداى تعالى اتمام حجت كرده و انبياء و كتاب فرستاده تا شما را امر كند كه براى او چيزى را شريك قرار ندهيد و اطاعت و فرمان او و پيغمبرش را محافظت كنيد و آنچه را قرآن احياء كرده احياء كنيد و آنچه را كه قرآن از بين برده از بين ببريد و (طريق) هدايت را يارى كنيد و براى تقوا و پرهيزگارى ناصر و معين باشيد، زيرا كه فناء دنيا نزديك است من شما را بسوى خدا و رسول او دعوت ميكنم تا به كتاب خدا عمل كنيد و باطل را نابود كرده‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 48 سنت و شريعت را احياء نمائيد. پس با سيصد و سيزده نفر كه تعداد اهل بدر بدون اينكه از يك ديگر وعده بگيرند نظير يك قطعه ابر پائيز ظهور ميكند، در شب خائف و ترسان و در روز چون شيرند، پس خدا (بوسيله او) زمين حجاز را فتح ميكند و افرادى را كه از بنى هاشم در زندانند نجات ميدهد و بيرق‏هاى سياه در كوفه وارد ميشوند و لشكرهائى براى بيعت با مهدى عليه السّلام باطراف عالم ميفرستند، جور و اهل آن را از بين ميبرد و شهرها براى او معتدل خواهند بود و خدا قسطنطنيه را به دست او افتتاح ميكند. (1) (باب صد و سى‏ام:) ابن رزين غافقى ميگويد: از على عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: مهدى عليه السّلام با دوازده هزار نفر كه اقل عدد آن‏ها است يا پانزده هزار نفر كه اكثر عدد آن‏ها است خروج ميكند و تير و نيزه در جلو او ميرود، هيچ دشمنى او را ملاقات نميكند مگر اينكه آن‏ها را باذن خدا شكست ميدهد، شعار آنها امت امت است از ملامت و سرزنش در راه خدا باكى ندارند، هفت بيرق از طرف شام بآن‏ها خروج ميكند، آن حضرت آنها را شكست ميدهد و مالك آنها مى‏شود. بعد از آن مخبت و دوستى و نعمت را بين مردم رواج ميدهد و قاصة و روات آن‏ها را بر ميگرداند و بعد از آن‏ها غير از شتر چيزى نميماند «1» گفتيم قاصه و روات كدامند،! فرمود: بطورى قصاص و انتقام گرفته مى‏شود كه شخص (با نهايت امنيت) هر چه ميخواهد ميگويد فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 49 و چيزى را فراموش نميكند. (1) (باب صد و سى و يكم:) رزين از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: خدا كسى را بر اهل شام مسلط ميكند تا جمعيت آنها را بطورى متفرق كند كه اگر روباهها با اهل شام قتال كنند بر آنها غالب ميشوند، در آن موقع مردى از اهل بيت من با سه بيرق خروج ميكند كه تعداد آنها بنظر عده‏اى پانزده هزار و بنظر عده‏اى دوازده هزار نفر است علامت آنها امت امت است، بر بيرق آن‏ها است. رجل الملك او يقتضى له الملك پس خدا جميع آنها را ميكشد، آنگاه خدا الفت و امنيت و دوستى بمسلمين خواهد داد. (2) اين حديث را ابو رومان هم از على عليه السّلام روايت كرده الا اينكه ميگويد: با هفت بيرق سياه. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 53 از طرف مهدى عليه السلام گنجها استخراج و تقسيم مى‏شوند ..... ص : 53 [زمين لشكر سفيانى را فرو مى‏برد] (3) (باب صد و سى و دوم:) هيثم بن عبد الرحمن ميگويد: آن كسى كه از على عليه السّلام شنيده بود براى من گفت: موقعى كه سفيانى بسوى مهدى عليه السّلام لشكرى فرستاد و در بيداء «1» زمين آنها را فرو برد و اين خبر باهل شام رسيد بخليفه خود ميگويند: مهدى عليه السّلام خروج كرده تو بايد با او بيعت نموده و او را اطاعت كنى! و الا تو را ميكشم، خليفه شام بيعت خود را براى آن حضرت ميفرستد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 50 بعد از آن مهدى عليه السّلام سير ميكند تا داخل بيت المقدس مى‏شود و خزينه‏ها در اختيار آن حضرت قرار خواهد گرفت و عرب و عجم و اهل حرب و روم و غير آنها بدون قتال مطيع آن حضرت ميشوند تا اينكه در قسطنطنيه و پائين آن مسجدهائى ساخته مى‏شود. و مردى از اهل بيت آن حضرت به اهل شرق خروج كرده در مدت هشت ماه شمشير را بر دوش خود گرفته (عده‏اى را ميكشد و از برخى) انتقام ميكشد و متوجه بيت المقدس مى‏شود و قبل از اينكه به بيت المقدس برسد مى‏ميرد. سيد بن طاوس رحمه اللَّه ميگويد: من اين حديث را اين طور يافتم ولى بنظر من صحيح نيست. (1) (باب صد و سى و سوم:) تبيع ميگويد: موقعى كه در شهر شام خرابى و سرو صدائى از طرف بيداء (نام بيابانى است) ايجاد شود بيداء و سفيانى باقى نميماند. ليث ميگويد: اين خرابى و سرو صدا در طبريه خواهد بود كه (اهل) خيمه بواسطه آن بيدار ميشوند و اطراف آن خالى مى‏شود، اين است حال شب طبريه. (2) (باب صد و سى و چهارم:) زرّ بن حبيش گويد: از على عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود. خدا فتنه‏ها را بوسيله مردى از ما خانواده بر انگيخته ميكند كه آن‏ها را (مردم آن زمان را) ذليل ميكند و جز شمشير چيزى بآنها عطاء نميكند و مدت هشت ماه شمشير را بدوش خود نهاده (از آنها) ميكشد تا اينكه ميگويند: بخدا قسم اين از فرزندان فاطمه عليها السلام نيست اگر از فرزندان او بود بما رحم ميكرد، آن حضرت كار بنى عباس و بنى اميه‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 51 را ساخته آنها را خلاص ميكند. (1) (باب صد و سى و پنجم:) زهرى ميگويد: مهدى عليه السّلام از مكه بعد از ذلت با سيصد و چهارده نفر كه شماره اهل بدر است خروج ميكند و با سرلشكر سفيانى ملاقات مينمايد در آن روز خط حربى «1» اصحاب مهدى عليه السّلام نمدهائى است كه بر پشت مالهاى سوارى است. زهرى گويد: در آن روز صوتى از آسمان شنيده مى‏شود كه گوينده‏اى ميگويد: آگاه باشيد كه اولياء خدا اصحاب فلانند. و در موقع خروج او، بلاء دچار اصحاب سفيانى خواهد شد و مهدى عليه السّلام بسوى شام خروج ميكند و سفيانى با مهدى عليه السّلام ملاقات نموده با او بيعت مينمايد و مردم از هر طرف بسوى آن حضرت ميشتابند و آن بزرگوار زمين را پر از عدل خواهد كرد. [سفيانى خلافت را به مهدى عليه السلام مى‏دهد] (2) (باب صد و سى و ششم:) ابو بكر ميگويد: بزرگان ما گفته‏اند: سفيانى آن كسى است كه خلافت را بمهدى عليه السّلام واگذار ميكند. (3) (باب صد و سى هفتم:) كعب ميگويد: مهدى عليه السّلام مبعوث مى‏شود تا با روم جنگ كند، ده نفر با او خروج ميكنند و تابوت سكينه را كه حاوى تورات و انجيلى است كه خدا بموسى و عيسى نازل كرده از غار انطاكيه خارج كنند و آن حضرت در بين اهل تورات با توراتشان و در بين اهل انجيل با انجيلشان قضاوت و حكومت ميفرمايد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 52 (1) (باب صد و سى هشتم:) كعب گويد: علت اينكه مهدى عليه السّلام را مهدى ناميدند براى امر خفى است، و تورات و انجيل را از زمينى كه آن را انطاكيه ميگويند استخراج مينمايند. و در روايت ديگر است كه آن حضرت تورات را تازه و (سالم) از انطاكيه اخراج ميكند. (2) (باب صد و سى نهم:) جعفر بن سيار شامى گويد: رد مظالم كردن مهدى عليه السّلام بجائى ميرسد كه اگر چيز (غصبى) در زير دندان انسانى باشد آن را گرفته (بصاحبش) رد ميكند. (3) (باب صد و چهلم:) عبد اللَّه بن شريك ميگويد: بيرق رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بنحو برافراشتگى با مهدى عليه السّلام خواهد بود اى كاش من آن حضرت را درك ميكردم و لو اينكه اعضاء و جوارحم را قطع ميكردند. (4) (باب صد و چهل و يكم:) نوف بكالى ميگويد: بر بيرق مهدى عليه السّلام مرقوم است: بيعت (فقط) براى خدا است. (5) (باب صد و چهل و دوم:) ابو ... گويد: مهدى عليه السّلام را قصد آنست كه بمساكين، بذل و بخشش ... [جبرئيل عليه السلام جلو مهدى عليه السلام خواهد بود] (6) (باب صد و چهل و سوم:) قتاده ميگويد: بهترين مردم كوفه و يمن و پهلوانان شام، مهدى عليه السّلام را يارى ميكنند، جبرئيل عليه السّلام جلو آن حضرت و ميكائيل عليه السّلام‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 53 عقب او خواهد بود، مهدى عليه السّلام محبوب خلائق است و خدا بوسيله او فتنه را خاموش ميكند و زمين را بنحوى امن و امان خواهد كرد كه يك زن ميتواند با پنج زن ديگر حج بجاى آورند و مردى با آنها نباشد و آن زن از هيچ چيز باكى نخواهد داشت و خدا بركات زمين و آسمان را عطاء مينمايد. [مهدى عليه السلام قسمتى از تورات را خارج مى‏كند] (1) (باب صد و چهل و چهارم:) كعب ميگويد: علت اينكه مهدى عليه السّلام را مهدى ناميدند آنست كه آن حضرت بسوى اسفارى (يعنى قسمتى) از تورات هدايت مى‏شود و آنها را از كوههائى كه يهود، (مردم را) بطرف آنها دعوت ميكنند استخراج خواهد، نمود، پس جمعيت زيادى بواسطه آن كتابهاى اسلام اختيار مينمايند، آنگاه (كعب) سى هزار نفر را ذكر كرد. (2) (باب صد و چهل و پنجم:) ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: ساكنين آسمان و زمين از مهدى عليه السّلام راضى خواهند بود. آسمان، قطره‏اى از قطره‏هاى (باران) خود را واگذار نميكند مگر اينكه آن را فرو ميريزد و زمين هم گياهى از گياهان خود را فرو گذار نميكند مگر اينكه آن را خارج مينمايد حتى اينكه اموات آرزوى زنده شدن را دارند. [از طرف مهدى عليه السلام گنجها استخراج و تقسيم مى‏شوند] (3) (باب صد و چهل و ششم:) معمر بن قتاده از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام گنجها را استخراج نموده و اموال را تقسيم مينمايد، و اسلام، استقرار خود را خواهد يافت‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 60 لشكرى كه سفيانى به مكه مى‏فرستد به زمين فرو مى‏روند ..... ص : 59 [مهدى عليه السلام زمين را پر از عدل و داد مى‏كند] (1) (باب صد و چهل و هفتم:) ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام داراى مال اندك خواهد بود (يا مال را اندك اندك مى‏بخشد)؟ و آن را شماره نميكند، زمين را پر از عدل و داد ميكند همچنان كه پر از جور و ظلم شده باشد. (2) (باب صد و چهل و هشتم:) ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: امت مهدى عليه السّلام آن طور بسوى او جمع ميشوند كه زنبور عسل بدور پادشاه خود جمع شود. [خلافت مهدى عليه السلام هفت سال خواهد بود] (3) (باب صد و چهل و نهم:) ابو سعيد خدرى از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام زمين را پر از عدل ميكند چنان كه قبل از او پر از ظلم و ستم شده باشد، و هفت سال سلطنت ميكند. (4) (باب صد و پنجاهم:) طاوس ميگويد: من دوست دارم كه نميرم تا زمان مهدى عليه السّلام را درك كنم، (زيرا) آن حضرت بجزاى نيكوكاران ميافزايد و گنهكاران ثواب داده ميشوند. [در زمان مهدى عليه السلام بچه كوچك آرزو دارد كه بزرگ باشد] (5) (باب صد و پنجاه يكم:) عباس ميگويد: در زمان مهدى عليه السّلام صغير آرزو ميكند كه كبير باشد و كبير تمنا دارد كه صغير باشد. [امت رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمان مهدى متنعّمند] (6) (باب صد و پنجاه و دوم:) ابو سعيد خدرى از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 55 فرمود: امت من در زمان مهدى عليه السّلام متنعم بنعمتهائى ميشوند كه هرگز آن طور نعمتى بآن‏ها داده نشده؛ باران را بر آنها مى‏ريزد و زمين چيزى از گياهان را وانميگذارد مگر اينكه آن را اخراج ميكند مال ارزشى ندارد، مرد بلند مى‏شود و ميگويد: يا مهدى بمن عطاء فرما حضرت ميگويد: بگير. (1) (باب صد و پنجاه و سوم:) سليمان بن عيسى گويد: بمن چنين رسيده كه تابوت سكينه از بحيره طبريه «1» بدست مهدى عليه السّلام ظاهر مى‏شود تا اينكه آن را مى‏آورند در بيت المقدس و در خدمت آن حضرت ميگذارند، موقعى كه يهود بآن تابوت نظر ميكنند همه اسلام را اختيار مينمايند جز عده قليلى از آن‏ها بعد از آن مهدى عليه السّلام ميميرد. [در زمان مهدى عليه السلام مردم مستغنى خواهند بود] (2) (باب صد و پنجاه و چهارم:) ابو محمّد ميگويد: مردى از اهل مغرب گفت: وقتى كه مهدى عليه السّلام خروج كند خدا غنا و بى‏نيازى را بنحوى در دل مردم قرار ميدهد كه مهدى عليه السّلام ميگويد: چه كسى طالب مال است؟ جز يكنفر كه ميگويد: من (طالب مالم) كسى نزد آن حضرت نميآيد، پس آن مرد عرض ميكند مال قليلى بمن عطاء كن و آن حضرت عطاء ميكند و آن مرد مال را بدوش خود حمل مينمايد تا وقتى كه مى‏آيد نزد دورترين مردم، ميگويد: صلاح نميدانم كه از اينجا بگذرم، پس بر ميگردد و مال را بآن حضرت رد ميكند و ميگويد: مال خود را بگير كه من احتياجى بآن ندارم. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 56 [خدا كار مهدى عليه السلام را در يك شب اصلاح مى‏كند] (1) (باب صد و پنجاه و پنجم:) محمّد بن حنفيه از پدر بزرگوارش على بن ابى طالب عليه السّلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: خدا (كار) مهدى عليه السّلام را در يك شب اصلاح مينمايد. [على عليه السلام به عمر فرمود: زر و زيور كعبه را مهدى تقسيم مى‏كند] (2) (باب صد و پنجاه و ششم:) طاوس ميگويد: عمر بن خطاب از كعبه تعجب نموده گفت: بخدا قسم نمى‏دانم كه خزينه‏ها و اسلحه و مال كعبه را واگذارم يا آنها را در راه خدا تقسيم نمايم؟ على بن ابى طالب عليه السّلام به او فرمود: (از اين خيال) در گذر كه تو صاحب كعبه نيستى بلكه صاحب آن جوانى از ما قريش است كه در آخر الزمان آن را در راه خدا تقسيم مينمايد. (3) (باب صد و پنجاه و هفتم:) ارطاة گويد: مهدى عليه السّلام اول بيرق را بسوى ملت ترك ميفرستد و آنها را شكست مى‏دهد و اسراء و اموال آن‏ها را ميگيرد، بعد از آن بسوى شام ميرود و آن را فتح مينمايد و غلامهاى زر خريدى را كه با او باشند آزاد نموده قيمت آنها را باصحاب خود ميدهد، و در حديث ديگر است كه نوجوانى با محاسن كم و زرد (يا رنگ زرد)؟ در زير لواى مهدى عليه السّلام خارج مى‏شود كه اگر با كوه‏ها قتال كند آن‏ها را خراب ميكند و گفت: موقعى كه در ايليا «1» بيايد آن‏ها را خراب مينمايد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 57 (1) (باب صد و پنجاه و هشتم:) ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: ابروهاى مهدى عليه السّلام نورانى و روشن است، و وسط بينى آن حضرت برجسته و سوراخهاى آن تنگ است. و در روايت ديگر است كه (فرمود): من نورانى‏ترم. (2) (باب صد و پنجاه و نهم:) كعب ميگويد: خشوع كردن مهدى عليه السّلام براى خدا نظير خشوع شيشه است (شايد منظور تشبيه باشد، يعنى همان طور كه شيشه زود ميشكند و خورد مى‏شود همان طور هم مهدى عليه السّلام در مقابل خدا خورد مى‏شود و خشوع مينمايد؟). (3) (باب صد و شصتم:) قاسم بن عبد الرحمن از آن كسى كه براى او روايت كرده از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام از اهل بيت نبى صلى اللَّه عليه و آله است و محل ولادت او در مدينه خواهد بود و اسم او اسم پدرش (يعنى رسول خدا) ميباشد و محل هجرت او در بيت المقدس خواهد بود، محاسن (ريش) مهدى عليه السّلام زياد و چشمهايش مشكى و شهلاء و دندانهاى ثناياى او درخشنده است، در صورت مهدى عليه السّلام خال برجسته و روشنى ميباشد، در كتف آن حضرت علامتى است كه در كتف رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود، بيرق رسول خدا را با پارچه مخمل سياه چهار گوشى بيرون مى‏آورد در آن بيرق حرمت (يا سنگ يا منع؟) است از موقعى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفته آن بيرق منتشر نشده و منتشر هم نخواهد شد تا مهدى عليه السّلام خروج كند، خدا سه هزار ملك را بيارى مهدى عليه السّلام ميفرستد كه صورت‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 58 و پشت مخالفين آن حضرت را بكوبند، مهدى عليه السّلام وقتى خروج مينمايد كه سن مباركش از سى الى چهل سال باشد. [مهدى عليه السلام از قريش است و عمر او شصت سال است‏] (1) (باب صد و شصت و يكم:) طاوس از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام جوانى از قريش است و يك نوع (مردى) از مردان است، ارطاة ميگويد: مهدى عليه السّلام شخص شصت ساله‏اى است. سقر بن رستم نقل كرده كه پدرش ميگفت: ابروهاى مهدى عليه السّلام كشيده و باريك (يا قامت آن حضرت كشيده و باريك؟) بوده و چشمهاى مهدى عليه السّلام درشت است از حجاز خروج ميكند و موقعى بر منبر دمشق بالا ميرود كه سن آن بزرگوار هجده سال است. (2) (باب صد و شصت و دوم:) عبد اللَّه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: اسم مهدى اسم من است و اسم پدرش هم اسم پدر من است. راوى ميگويد: مكررا از آن حضرت ميشنيدم كه نام پدرش (يعنى پدر مهدى) را ذكر نميكرد. كعب ميگويد: اسم مهدى عليه السّلام اسم محمّد صلى اللَّه عليه و آله است، يا گفته باشد: اسم نبى. (3) ابو سعيد خدرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: اسم مهدى اسم من است. (4) ابو طفيل روايت كرده كه پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نام مهدى عليه السّلام نام من است و نام پدرش نام پدر من است. (5) قتاده ميگويد: به سعيد بن مسيب گفتم: مهدى حق است؟ گفت: (آرى) از قريش بوجود مى‏آيد، گفتم: از كدام قريش؟ گفت: از بنى هاشم (دو باره) گفت: از بنى عبد المطلب، گفتم: از كدام بنى عبد المطلب؟ گفت از فرزندان فاطمه (ع). فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 59 (1) كعب ميگويد: مهدى عليه السّلام از فرزندان فاطمه عليها السلام خواهد بود، (2) زرّ بن حبيش گويد: از على عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: مهدى عليه السّلام مردى است از ما كه از فرزندان فاطمه عليها السلام خواهد بود. [لشكرى كه سفيانى به مكه مى‏فرستد به زمين فرو مى‏روند] (3) (باب صد و شصت و سوم:) ابو رومان گويد: موقعى كه سفيانى بمصر رسيد لشكرى ميفرستد بسوى آن كسى كه در مكه ميباشد آن لشكر مدينه را بيشتر از واقعه حره خراب ميكنند «1» تا وقتى كه به بيداء «2» برسند و زمين آنها را فرو ببرد. (4) (باب صد و شصت و چهارم:) قتاده از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: لشكرى از شام بمكه فرستاده مى‏شود تا آن وقتى كه به بيداء برسند و بزمين فرو روند. و در حديث ديگرى ذكر كرد: كه آن از علامات خروج مهدى عليه السّلام خواهد بود. (5) (باب صد و شصت و پنجم:) ابو رومان از حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: موقعى كه لشكرى در طلب آنهائى كه بسوى مكه خروج كردند حركت كردند و به بيداء رسيدند بزمين فرو ميروند و منادى از زير پاى آنها ندا ميكند: فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 60 وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ «1» و مردى از لشكر براى طلب ناقه خود خارج مى‏شود وقتى كه بر مى‏گردد احدى از آنها را نيافته و حس نميكند و آن، كسى است كه خبر آنها را بمردم خواهد داد. (1) (باب صد و شصت و ششم:) ابن مسعود ميگويد: لشكرى بسوى مدينه فرستاده مى‏شود كه زمين آن‏ها را بين حمار و مر فرو مى‏برد و نفس زكيه كشته خواهد شد. و حديث آن لشكرى را كه به مدينه ميرود و زمين آن‏ها را فرو مى‏برد ذكر كرد. كعب ميگويد: لشكر دوازده هزار نفرى بسوى مدينه متوجه ميشوند و در بيداء زمين آنها را فرو ميبرد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 65 ضعيف شدن اسلام به نحوى كه كسى نتواند بگويد: لا إله إلا الله * ..... ص : 63 [بيانى از سيد بن طاوس‏] (2) (فصل) سيد بن طاوس مى‏گويد: از اخبار اين طور بدست مى‏آيد كه زمين آن لشكرى را كه بطرف مكه ميفرستند فرو مى‏برد و بعيد نيست كه بسوى مكه و مدينه لشكر بفرستند. و در حديثى است: آن منادى كه در بيداء ندا ميكند زمين آنها را فرو برد خدا است. و در بعضى از روايات است كه جبرئيل عليه السّلام خواهد بود. (3) (فصل) ياقوت حموى در معجم البلدان مى‏گويد: بيداء اسم زمين نرمى‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 61 است بين مكه و مدينه و بمكه نزديكتر است و از طرف شرق در جلو ذو الحليفه قرار گرفته. (1) و در حديث است كه قومى براى جنگ كعبه آمدند و در بيداء پياده شدند و خدا جبرئيل را فرستاد، جبرئيل گفت: يا بيداء آن‏ها را نابود كن. (2) (باب صد و شصت و هفتم:) عبد اللَّه بن عمر مى‏گويد: وقتى كه لشكر بيداء بزمين فرو رفتند علامت خروج مهدى عجل اللَّه تعالى فرجه خواهد بود. [در موقع ظهور مهدى عليه السلام علامتى با آفتاب است‏] (3) (باب صد و شصت و هشتم:) على بن عبد اللَّه بن عباس ميگويد: مهدى عليه السّلام خروج نميكند تا اينكه با آفتاب علامتى طلوع كند. (4) (باب صد و شصت و نهم:) كعب ميگويد: علامت خروج مهدى عليه السّلام آنست كه بيرقهائى كه مردى اعرج (يعنى شل و لنگ) با آنها است از طرف مغرب مى‏آيد. (5) (باب صد و هفتادم:) ابو صادق گويد: تا سفيانى از غارهاى بلند نشود مهدى عليه السّلام خروج نميكند. شايد منظور غارهاى مصر باشد. (6) (باب صد و هفتاد و يكم:) هارون بن هلال از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام خروج نميكند تا آن موقعى كه تاريكى و ظلم و ستم (دنيا را) فرا گيرد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 62 (1) (باب صد و هفتاد و دوم:) مطر الورّاق (نام كسى است) ميگويد: مهدى عليه السّلام خروج نميكند تا اينكه (مردم) بطور علنى بخدا كافر شوند. (2) (باب صد و هفتاد و سوم:) ابن سيرين ميگويد: مهدى عليه السّلام خروج نخواهد كرد تا اينكه از هر نه نفرى هفت نفر كشته شود. [مدّت خلافت مهدى عليه السلام چهل سال است‏] (3) (باب صد و هفتاد و چهارم:) ارطاة ميگويد: مهدى عليه السّلام (پس از خروج) چهل سال باقى ميماند. و در روايت ديگر است كه ضمرة بن حبيب ميگويد: عمر مهدى عليه السّلام سى سال خواهد بود. (4) (باب صد و هفتاد و پنجم:) ابو سعيد خدرى از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام بعد از ظهور و سلطنتت، هفت يا هشت يا نه سال زنده ميماند. (5) (باب صد و هفتاد و ششم:) قتاده ميگويد: بمن رسيد كه پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: (سلطنت) مهدى عليه السّلام هفت سال است. (6) (باب صد و هفتاد و هفتم:) ابو صديق از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام هفت يا نه سال زندگى ميكند. يك عده رواياتى بدين مضمون وارد شده كه مدت سلطنت مهدى عليه السّلام هفت سال خواهد بود. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 63 (1) (باب صد و هفتاد و هشتم:) ابو سعيد خدرى از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مهدى عليه السّلام هفت يا هشت يا نه سال در ميان امت من خواهد بود و بروايتى آن حضرت هفت سال و دو ماه و چند روز سلطنت خواهد كرد. سليمان بن عيسى ميگويد: بمن رسيده كه مهدى عليه السّلام چهارده سال سلطنت ميكند. [ابن عباس به معاويه گفت: مهدى عليه السلام خلافت مى‏كند] (2) (باب صد و هفتاد و نهم:) ابن عباس بمعاويه ميگفت: در آخر الزمان مردى از ما مدت چهل سال خلافت ميكند كه در هفت سال آخر آن، فتنه و آشوبهائى بپا مى‏شود، و آن مرد در شهر اعماق «1» از غم و اندوه خواهد مرد، بعد از (مردن) او مردى از خود آنها كه داراى دو خال است متصدى خلافت مى‏شود و فتح بدست او خواهد بود يعنى فتح روم و شهر اعماق. (3) (باب صد و هشتادم:) ارطاة گويد: مردم جمع ميشوند و بآنهائيكه با او (شايد منظور همان كسى است كه ابن عباس در باب (179) خبر داده) بيعت ميكنند مينگرند. و در آن موقع كه مشغول بيعتند صدائى مى‏شنوند. انس ميگويد: اجنه با فلانى كه از آن مرد و آن زن نيست بيعت نكردند و لكن خليفه يمانى است. [ضعيف شدن اسلام به نحوى كه كسى نتواند بگويد: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*] (4) (باب صد و هشتاد و يكم:) ابراهيم تميمى از پدرش از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 64 كه فرمود: كار فتنه بجائى ميرسد كه احدى نميگويد: (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*) و بعضى گفته‏اند: نميتوان گفت: اللَّه اللَّه، رئيس و بزرگ دين بوسيله پست فطرتها مضروب مى‏شود، بعد از آن خدا قومى را ميفرستد كه چون زباله و برگ درختى هستند كه سيل آورده باشد و من اسم امير و محل خواباندن شتران آن‏ها را ميدانم. (1) (باب صد و هشتاد و دوم:) محمّد بن حنفيه ميگويد: خليفه‏اى از بنى هاشم وارد بيت المقدس مى‏شود كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، بيت المقدس را طورى بنا ميكند كه نظير آن بنا نشده باشد و مدت چهل سال خلافت ميكند و در آن هفت سال اخير خلافتش اصلاح امور روم بدست او خواهد بود بعد از آن به او خيانت ميكنند و در شهر عمق (يا محلى كه فاضلاب جمع مى‏شود) از غم و اندوه ميميرد، آنگاه مردى از بنى هاشم لباس خلافت مى‏پوشد و شكست آن قوم و فتح قسطنطنيه بدست او انجام خواهد گرفت، بعد از آن بسوى روميه (شهرى است در مدائن يا در روم- قاموس) حركت كرده آن را فتح مينمايد و گنجهاى آن را با اطاق يا سفره غذا خورى حضرت سليمان بن داود عليه السّلام استخراج ميكند پس بطرف بيت المقدس مراجعت خواهد نمود، و دجال در زمان او خروج ميكند و عيسى بن مريم عليه السّلام از آسمان نزول كرده پشت سر آن حضرت نماز ميخواند. (2) (باب صد و هشتاد و سوم:) كعب ميگويد: پادشاهى كه در بيت المقدس ساكن است لشكرى بسوى هند ميفرستد و هند را فتح كرده گنج و جواهرات آن را گرفته‏ فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 65 زينت بيت المقدس خواهد كرد، و پادشاهان يمن را غل و زنجير كرده نزد او مى‏آورند و آن لشكر تا موقعى كه دجال خروج كند در هند اقامت ميكنند. (1) (باب صد و هشتاد و چهارم:) كعب ميگويد: پادشاهى كه در بيت المقدس است لشكرى بطرف هند روانه ميكند و هند را فتح كرده و زمين آن را ميكوبد و گنجهاى هند را تصرف نموده زينت بيت المقدس قرار مى‏دهد و افرادى را كه بغل و زنجير بسته شده باشند نزد او مى‏آورند و بين مشرق و مغرب براى آنها فتح مى‏شود و جاى آنها در هند است تا موقعى كه دجال خروج كند. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان متن 70 نزول عيسى ع و نماز خواندن او پشت سر امام زمان ع ..... ص : 66 [فتح شهرهاى قسطنطنيه و غنيمتهاى آن‏] (2) (باب صد و هشتاد و پنجم:) عبد اللَّه بن مسعود از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: در مدينه نازل نميشوند و هيچ مكان محفوظى نيست مگر اينكه قبل از سه روز براى آنها فتح مى‏شود، داخل خليج ميشوند و آب خليج بقدرى بالا مى‏آيد كه از خليج سر ريز ميكند. پس اهل قسطنطنيه ميگويند: صليب ما را از آب دريا نجات ميدهد و مسيح ياور ما خواهد بود، چون شب را صبح كنند مى‏بينند كه خليج خشگ شده، بعد از آن در خليج خيمه ميزنند و آب درياى قسطنطنيه فرو رفته خشگ مى‏شود و مسلمين در شب جمعه تا صبح با تحميد و تكبير و تهليل «1» شهر كفر را احاطه ميكنند و يك نفرى كه خواب يا نشسته باشد در ميان آنها نيست، فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 66 موقعى كه فجر طالع شود طالع شود مسلمين در بين دو برج، فقط يك اللَّه اكبر ميگويند: و روميها مى‏گويند: تا كنون با عرب جنگ كرديم ولى اكنون ميخواهيم با خدا قتال نمائيم در صورتى كه خدا براى خاطر آنها شهر ما را خراب نموده و شهر ما را براى آنها معين كرده است. پس مسلمين در آنجا اقامت نموده و با سپر مشغول كيل كردن طلا ميشوند و چون فرزندان (آنها را) تقسيم ميكنند سهم هر يك از آنها سيصد دختر باكره خواهد شد، و از آن نعمتهائى كه در اختيار آن‏ها قرار گرفته تا وقتى كه خدا بخواهد استفاده ميكنند، بعد از آن دجال خروج ميكند و خدا قسطنطنيه را بدست مردمى كه اولياء اللَّه هستند فتح ميكند و مرگ و مرض را از آنها مرتفع مينمايد تا اينكه عيسى بن مريم از آسمان بر آن‏ها نازل شود و بمعيت او با دجال جنگ كنند. [نزول عيسى ع و نماز خواندن او پشت سر امام زمان ع‏] (1) (باب صد و هشتاد و ششم:) ابو امامه باهلى ميگويد: يا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ذكرى از دجال كرد امّ شريك گفت: يا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در چنين روزى مسلمين در كجايند؟ فرمود: در بيت المقدس (دجال)؟ خروج ميكند كه آن‏ها را محاصره كند در آن روز مرد صالح و نيكوكارى امام مسلمين است به او ميگويند: براى ما نماز صبح را بجا بياور، موقعى كه تكبيرة الاحرام را گفت و داخل نماز شد عيسى بن مريم نازل مى‏شود وقتى كه آن مرد عيسى را مى‏بيند عيسى او را ميشناسد، آن مرد جلو مى‏آيد پس عيسى عليه السّلام دست خود را بين دو كتف او نهاده به او مى‏گويد: براى ما نماز بجا بياور زيرا كه اقامه براى تو گفته شده، پس عيسى عليه السّلام به او اقتداء كرده پشت سر او نماز مى‏گذارد. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 67 آنگاه ميگويند: درب را بگشائيد. در آن روز با دجال هفتاد هزار يهودى خواهد بود كه همه آن‏ها داراى اسلحه و شمشيرند، وقتى كه دجال بعيسى عليه السّلام نظر ميكند (از ترس يا خجل شدن) آب مى‏شود آنچنان كه قلع و سرب در آتش آب ميشوند يا آن چنان كه نمك در آب، آب شود، پس فرار ميكند و عيسى ميگويد: من بايد بتو ضربتى بزنم كه آن ضربت فوت‏شدنى نيست، پس او را گرفته و بقتل ميرساند. (1) غير از فرقد «1» كه از درخت يهود است و گويا نميشود هيچ چيزى از مخلوقات خدا نيست كه يكنفر يهودى آن را پناه گاه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم